در ادامه گفتوگو با سیداحمد قشمی، نویسنده کتاب «امتحان سخت» را میخوانیم.
لطفا توضیح مختصری درباره موضوع و عنوان کتاب بفرمایید.
موضوع کتاب «امتحان سخت» مربوط به یک دوره 10 ساله پرفراز و نشیب در اردوگاههای مختلف صدام است که با وجود بدترین شرایطی که ممکن بود برای یک اسیر اتفاق بیافتد، این ایام را سپری کردیم. الگوهای مقاومت را در شرایط بسیار سخت در آنجا بهچشم میدیدیم که به چه صورت برای ماندگاری اعتقادات، ایمانشان، نظام و انقلاب اسلامی مقاومت میکردند و سختیها را با این انگیزه که در مسیر امام حسین(ع) قرار گرفتهاند، میپذیرفتند و صبوری به خرج میدادند.
چه شد که بعد از آزادی از اسارت تصمیم گرفتید خاطرات خود را بنویسید؟
بنده مسئولیتهایی بعد از اسارت داشتهام. مدتی کوتاه جانشین ستاد تیپ انصارالحسین بودم. سپس به سازمان ثبت احوال منتقل شدم. هفت سال در آنجا مدیرکل بودم، هفت سال هم در مشهد و 9 سال مدیرکل استان تهران بودم و در سه سال آخر بهعنوان مدیرکل بازرسی سازمان ثبت احوال کشور فعالیت کردم. در همان سازمان بود که جرقههای انتشار کتاب در ذهن من زده شد.
البته پیشنهاد نگارش کتاب درباره دوران دفاع مقدس و اسارت از سوی سردار همدانی داده شد. من از ابتدای فعالیت خود در سپاه یعنی از سال 1358 که امام خمینی(ره) فرمان تشکیل سپاه را دادند، در خدمت ایشان بودم و این علقه همواره بین بنده و ایشان بود و معمولا با هم در عملیاتها حضور داشتیم. بعد از 10 سال اسارت هم ارتباط با ایشان برقرار بود. در دیداری که با هم داشتیم ایشان از من قول گرفتند که کتابی درباره این 10 سال اسارت بنویسم. در آن زمان ایشان فضای فرهنگی درست کرده بودند و مشغول گردآوری تاریخ شفاهی جنگ و دفاع مقدس بودند.
پیرو این صحبتها در سال 1395 به قولم وفا کردم و اقدام به نوشتن کتاب کردم و سه ماه از نوشتن کتاب گذشته بود که سردار همدانی به سوریه اعزام شدند و آنجا به شهادت رسیدند.
کار نوشتن کتاب چقدر به طول انجامید و برای تالیف آن با چه موانعی مواجه بودید؟
کار نوشتن کتاب تقریبا از ۶ ماه بهطول انجامید. از اردوگاه رمادیه خاطرات بسیاری وجود دارد. از جمله آنها میتوان به آموزش اصول و فروع دین در قالب یادداشتهای مختلف اشاره کرد در شرایطی که کاغذها به صورت کاملا مخفیانه به اردوگاه آورده میشد، اصول دین از توحید و معاد را در آنها مینوشتیم و در اردوگاه توزیع میکردیم. برخی مواقع که عراقیها برای تفتیش میآمدند، کوهی از این نوشتهها را پیدا میکردند. هدف از بیان خاطرات این است که آشنایی با نوشتن به قبل از انقلاب و در طول دوران اسارت برمیگردد.
در مسیر نگاشتن کتاب مانعی برایم پیش نیامد. کار نوشتن کتاب اول، شش ماه طول کشید و پس از وقفهای یک ساله، مجدد شروع به نوشتن کتاب دوم که «امتحان سخت بود» کردم و در این کتاب خاطرات هشت سال زندان رمادیه یعنی از سال 61 تا پایان اسارت نوشته شده است. کار نوشتن این کتاب نیز 6 ماه بیشتر طول نکشید.
اگر قرار باشد مقایسهای بین این کتاب با سایر کتابهایی که درباره رزمندگان نوشته شده ارائه کنید به چه موارد قابلاعتنایی اشاره میکنید؟
ویژگی کتاب «امتحان سخت»، برجستهکردن مدیریت و رهبریت فوقالعاده اخلاقی آقای ابوترابی است. ایشان واقعا یک مجسمه به تمام معنای اخلاق الهی بودند و همانطور که در کتاب هم اشاره شده است در دوران اسارت، سیاستهای بهجا و منحصربهفردی داشتند. واقعا اگر در نظام جمهوری اسلامی در قوای سهگانه تفکر آقای ابوترابی بود، مدینه فاضله بعید نبود. در دوران اسارت، توجه ایشان معمولا به افرادی بود که از نظر ایمان ضعیفتر بودند و ساعتها با آنها صحبت میکرد. این توجه در حدی بود که گاهی اعتراض ما را به دنبال داشت و به ایشان عرض میکردیم که ما بهعنوان نماینده 140 نفر از یک آسایشگاه خدمت شما میآییم که حدیثی از محضرتان بیاموزیم و به آنها منتقل کنیم، اما شما بیشتر به این افراد که اعتقادات سستی دارند توجه نشان میدهید. ایشان در پاسخ میگفتند: «این افراد نیاز به ارشاد و راهنمایی دارند، شما اگر من هم برایتان صحبت نکنم، خودتان اینقدر اطلاعات و آگاهی دارید که بتوانید آنها را به افراد دیگر منتقل کنید» ایشان معتقد بودند که اگر بتوانیم حتی یک نفر را به دین اسلام جذب کنیم، خیلی کار باارزشی انجام دادهایم و لطفی که آقای ابوترابی به جامعه اسرا کرد این بود که به اکثر اردوگاهها رفتند و اوضاع را ساماندهی کردند.
بهنظر من آقای ابوترابی، بهعنوان امام اسرا بود و اگر تأثیرات حضور ایشان نبود، 500 شهید ما تبدیل به پنج هزار شهید میشد. نقش مدیریت و رهبریهای ایشان فوقالعاده بود. در این کتاب 10 شاخصه مدیریت و رهبری ایشان آمده است. توجه حاجآقا به این بود که اسرا از نظر روحی، روانی، ایمانی و اعتقادی سالم بمانند و ذخیره جمهوری اسلامی باشند. در واقع بیان اهمیت و نقش مدیریت و رهبری آقای ابوترابی در جامعه بهعنوان یک الگو، ویژگی این کتاب است.
خاطراتی که بهعنوان فرهنگ مقاومت فراهم آمده، چقدر میتواند بهعنوان مواد خام برای خلق آثار بزرگ و ماندگار مورد استفاده نسلهای بعد قرار گیرد؟
در اینکه خاطرات دفاع مقدس و فرهنگ مقاومت میتواند در نسل حاضر و نسلهای آینده تأثیرگذار باشد تردیدی نیست. امروز فقط قشر خاصی هستند که به این کتابها و فرهنگ مقاومت توجه دارند و این قشر هم اندک هستند. ما واقعا نتوانستیم آن جاذبه لازم را در عموم مردم و بین جوانان و دانشگاهیان ایجاد کنیم که متوجه خاطرات بسیار تأثیرگذار دوران دفاع مقدس باشند. مهم این است که ساختار درستی برای ارائه فرهنگ دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و فداکاری ایجاد نکردهایم. اگر ما زیربنا را درست ایجاد میکردیم تا ثریا این زیربنا میرفت و تا نسلهای بعد آثارش بهرهمندی ایجاد میکرد. به نظرم برای اینکه آثار بزرگ و ماندگار خلق کنیم که مورد توجه آیندگان باشد باید تغییر رویه دهیم و جاذبه ایجاد کنیم.
باید سیاستگذاریها در ارائه فرهنگ مقاومت تغییر کند و اندیشمندان، فرهیختگان و کسانی که اهل علم و دانش در دوران دفاع مقدس بودند، همکاری کنند که در این نوع نوشتارها جاذبهای برای نسل آینده ایجاد شود، در غیر اینصورت ما نخواهیم توانست آنطور که باید موفق شویم. ما اگر حداقل بتوانیم حدود 50 درصد جامعه را متوجه فرهنگ مقاومت کنیم کار بزرگی کردهایم، اما امروز کمتر از 10 درصد هستند که متوجه مسائل مقاومت و فرهنگ ایثار هستند.
محتوای آثار دفاع مقدس بهویژه آثار مکتوب برای بهتر شدن باید دارای چه ویژگیهایی باشند؟
خاطرات دفاع مقدس باید عین واقعیت و صادقانه بیان شود تا اثرگذاری خود را داشته باشد، بدون اینکه به آن شاخ و برگ داده شود. برخی سعی میکنند آب و رنگی به خاطرات بدهند و آن را از محتوا میاندازند. بعضی کتابها را که مطالعه کردم متوجه شدم آن واقعیت اصلی بیان نشده؛ یعنی بخاطر اینکه جلوه خاصی به خاطره بدهند یکسری مواردی که واقعیت نداشته به آن افزودهاند.
عنوان کتاب، نام و ناشر بسیار مهم است. صفحهسازی و روی جلد نیز میتواند در جذب مخاطب تاثیرگذار باشد. البته اینها یک طرف قضیه است و مهمتر از اینها در عرضه آثار دفاع مقدس، ایجاد یک بستر برای توجه به دفاع مقدس است و نیاز به ساختارسازی دارد تا بتوانیم این جاذبه را ایجاد کنیم.
مهمترین پیام کتاب «امتحان سخت» برای نسل جوان چیست؟
مهمترین پیام کتاب «امتحان سخت» این میتواند باشد که در دوران دفاع مقدس میانگین سن کسانی که در جبهه حضور داشتند، بین 19 سال تا 23 سال بود. اینها با این سنین کم به جبهه آمدند و بینی استکبار جهانی را به خاک مالاندند. این نسل جوان آن زمان بود که توانست دنیای غرب را انگشت به دهان نگه دارد. حالا هم اگر جوانان ما بخواهند در مقابل دشمنان موفق شوند باید نیروی ایمانی و قرآنی خود را بارور کنند.
نظر شما